آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
**اولین تپش های عاشقانه ی قلبم** منگم مثل آدمی که داغ دیده اما هنوز خودش هم نمی داند چه بر سرش آمده
منگم آنقدر گریسته ام که اشک چشمی بافی نمانده برای نوشته های وبلاگ سویی ندارند چشمانم تا ببینم اصلا چه دارم می نویسم دستمال کاغذی های بالای سرم تا صبح شکفتند با آن آبیاری که من کردمشان
منگم داغ دلم را دیده ام همین دیشب مرد خودم فاتحه اش را خواندم تو هم اگر گذری کردی برایش فاتحه بخوان روزی به خط اخم بین ابروانت محتاج بود حالا به فاتحه ات
از همان روز اولی که دیدمش ازش ترسیدم آن گره را می گویم ترسیدم چون دانستم کارش را خوب بلد است آن گره خوب دانست چگونه عاشق تو ام کند ولی من ساده دل، سرمست از شنیدن اولین تپش های عاشقانه ی قلبم ندانستم قرار است فاتحه ی دلم را بخواند
نظرات شما عزیزان: جمعه 16 فروردين 1392برچسب:, :: 14:49 :: نويسنده : iranvista
|